امروزه داشتن یک وب سایت یا برنامه زیبا و کاربرپسند دیگر برای جذب مشتری کافی نیست. بلکه باید بتوانید مشتری خود را برای خرید ترغیب کنید. شما باید کاری را با ظرافت انجام دهید تا کاربران بتوانند مسیری را که شما می خواهید بدون اینکه حتی خودشان متوجه شوند ، طی کنند. تکنیک های زیادی برای این منظور ساخته شده است. به عنوان مثال ، یکی از این تکنیک ها کمبود است (یعنی این احساس را به مخاطب می دهد که قبل از از دست رفتن فرصت باید کاری انجام دهد). تکنیک دیگر انحصار است (متأسفم ، فقط اعضای وب سایت می توانند این روش را یاد بگیرند). تکنیک سوم استفاده از سند اجتماعی است (یعنی استفاده از ذهنیت قبایل انسانی ما). اما تکنیک های اقناع مشتری به همین جا ختم نمی شود. بسیاری از روش های دیگر وجود دارد که به اندازه روش های ذکر شده مهم نیستند و با این وجود می توانند بسیار موثر باشند. در این مقاله ، ما قصد داریم ده مورد از این تکنیک های UX را نام ببریم و توضیح دهیم که چگونه می توانید از آنها برای بهینه سازی نرخ تبدیل خود استفاده کنید. بنابراین اگر می خواهید در مورد چگونگی جذب مشتری بیشتر بدانید ، با ما همراه باشید
نتایج چندین مطالعه مختلف نشان داده است که وقتی رابطه جنسی بیشتری برای آنها واقعی باشد ، آنها مایل به پرداخت هزینه بیشتری برای بدست آوردن آن هستند. به عنوان مثال ، رابطه جنسی که می توانند لمس کنند برای آنها ارزش بیشتری دارد تا رابطه جنسی که فقط می توانند ببینند (به عنوان مثال ، پشت پنجره). این در حالی است که آنها می توانند تصویر یک محصول را ببینند ، در مقایسه با زمانی که فقط می توانند توضیحات متنی را بخوانند. به همین دلیل مهم است که محصولات و خدمات به صورت آنلاین زندگی می کنند. تصاویر متنوع ، داشتن دید 360 درجه ای از محصولات ، توصیفات مناسب و … همه می توانند ذهن مخاطب را تحت تأثیر قرار دهند. بنابراین سعی کنید از هر راه ممکن برای واقعی تر کردن وب سایت ، محصولات و خدمات خود استفاده کنید. به عنوان مثال ، اگر یک شرکت خدماتی هستید ، چند تصویر از فعال بودن کارمندان خود ارسال کنید.
این مثال واقعاً قسمت کوچکی از کارهایی است که می توانید در روند جذب مشتری انجام دهید. اگر مشاغلی دارید و هدف شما فروش محصول یا خدمات به مشتری است ، پیشنهاد می کنیم نگاهی به مباحث دوره فروش آنلاین بیندازید: از میلیون ها دلار تا میلیاردها. در این دوره آموزشی ، از جذب مخاطب تا افزایش فروش ، گام به گام در کنار شما هستیم.
همه ما می دانیم که خوانایی وب سایت و محتوای برنامه شما چقدر مهم است. اما این مسئله نه تنها به دلایل عملی مهم است و هم می تواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. اگر با فونت های خوانا و ناخوانا توضیح واضحی به مخاطب بدهید ، مردم نه تنها متن اول را راحت تر می خوانند ، بلکه فکر می کنند دنبال کردن آن راحت تر است. مسئله دوم پیچیدگی خود متن است. تا آنجا که ممکن است سعی کنید همه چیز را به ساده ترین شکل ممکن برای مخاطب توضیح دهید و از طفره رفتن پرهیز کنید.
حتی فکر کردن در مورد یک ماراتن نیز می تواند برای احساس ناتوانی در ما کافی باشد ، چه رسد به اینکه آن را اجرا کنیم. اما شاید بتوان کاری در مورد آن انجام داد ، به عنوان مثال تقسیم ماراتن به چندین قسمت مختلف. منظور ما چیست؟ این بدان معناست که اگر هنگام دویدن فقط به کیلومتر بعدی فکر کنید و درگیر این مسئله نشوید که 20 کیلومتر از مسیر باقی مانده است ، دیگر استرس ذهنی وجود نخواهد داشت. این چه اهمیتی برای شما دارد؟ شما می توانید از این روش برای تمام مراحل طولانی خود استفاده کنید. یعنی آنها را به قسمتهای کوچکتر تقسیم کنید تا احتمال انجام آنها توسط مخاطب افزایش یابد. بنابراین مخاطبان خود را تحت فشار قرار ندهید و از آنها بخواهید در مسیری که می خواهید قدمهای کوچک و ساده بردارند.
آیا تا به حال اتفاق افتاده است که فقط قسمت کوچکی از کتاب باقی مانده باشد و شما به جای تصمیم منطقی و خواندن فردا ، تمام شب را با حرکتی احمقانه بیدار باشید و آن را تمام کنید؟ (من خودم جزو این دسته هستم). نیمی از یک فیلم بسیار مزخرف را تماشا کنید و سپس نیمه دیگر را فقط به این دلیل که نیمه اول را تماشا کرده اید ، تماشا کنید؟ می بینی؟ این چیز عجیبی نیست. هرچه به پایان کار نزدیکتر شویم انگیزه بیشتری برای اتمام آن خواهیم داشت. بنابراین بهتر است به جای تعداد مراحل انجام شده ، از تعداد مراحل باقی مانده یک فرآیند به کاربران خود اطلاع دهید. علاوه بر این ، بهتر است مراحل اولیه را تا حد ممکن ساده کنید تا کاربر شانس بیشتری برای پیشبرد روند شما داشته باشد. سپس ، وقتی او به مراحل نهایی رسید و انگیزه بالاتری داشت ، با قسمت های چالش برانگیز او را روبرو کنید.
من مطمئن هستم که شما 9900 تومان را به یک دلیل عجیب می دانید به نظر ما خیلی کمتر از 10000 تومان به نظر می رسد. آن هم در شرایطی که فقط 100 تومان اختلاف بین آنها باشد. به همین دلیل است که فروشندگان معمولاً محصولات خود را از این طریق قیمت گذاری می کنند. اما آیا می دانید وقتی یک رقم ثابت ارقام کمتری دارد ، ما ارزش آن را قائل هستیم؟ به عنوان مثال قیمت های زیر را در نظر بگیرید:
2500000 ریال
25 تومان
این دو قیمت دقیقاً یکسان هستند ، اما به نظر ما گزینه دوم از ارزش کمتری نسبت به گزینه اول برخوردار است ، فقط به این دلیل که ارقام کمتری دارد. اگر دوست دارید در مورد این موضوع بیشتر بخوانید ، می توانید به یکی از مقالات قبلی در وبلاگ جدید درباره قیمت گذاری مراجعه کنید: روانشناسی قیمت: 10 استراتژی بی انتها برای افزایش فروش
تا به حال به این فکر کرده اید که چرا خیریه ها رقم اهدای کمک مالی را تعیین می کنند؟ چه زمانی می توانند موضوع را کاملاً به اهدا کننده بسپارند؟ دلیل آن ساده است. ارائه یک رقم پیشنهادی باعث می شود که ملاکی برای رقم مناسب داشته باشیم. مثلاً وقتی 10 هزار تومان به ما پیشنهاد می شود ، اهدای هزار تومان دیگر کمی زشت به نظر می رسد. اما وقتی پیشنهاد 3 هزار تومانی باشد ، این رقم چندان بد نیست.
بنابراین بهتر است به یاد داشته باشید که نوع کادر بندی بسیار مهم است. به عنوان مثال ، اگر به مشتری بگویید که فقط 2000 دلار در روز از او دریافت می کنید ، بسیار منطقی تر خواهد بود که بگوید سالی 730 هزار تومان باید بپردازد. همیشه به این فکر کنید که چگونه می توانید موضوعی را به گونه ای قاب کنید که پیشنهاد شما برای مخاطبان منطقی تر به نظر برسد.
اعتراف می کنم ، من آدم تنبلی هستم. البته ، نه یک تنبلی وحشتناک ، بلکه به روشی اقتصادی. منظورم این است که من همیشه به ساده ترین راه برای انجام کاری فکر می کنم. اما لطفا مرا سرزنش نکنید – ژنهایم را سرزنش کنید (حداقل این دروغی است که به خودم می گویم). همانطور که گفتم ، همه ما ذاتاً تنبل هستیم و معمولاً سعی می کنیم با کمترین فشار و درد مسیر را طی کنیم. تکامل ما را از این طریق برنامه ریزی کرده است. این حتی توضیح می دهد که چرا وقتی افراد چندین گزینه پیش رو دارند ، دائماً با آن گزینه پیش می روند که به تلاش کمتری نیاز دارد. به عنوان مثال ، وقتی این سوال پیش می آید که آیا باید فیلم تماشا کرد یا کتاب خواند ، پاسخ همیشه ساده است – فیلم.
به همین دلیل ، نه تنها باید تنبلی افراد را بپذیریم ، بلکه باید با نهایت عشق آن را در آغوش بگیریم. به عنوان مثال ، به جای اینکه از کاربر بخواهید یک حساب کاربری ایجاد کند تا بتواند یک کار خاص را انجام دهد (به عنوان مثال خرید یک محصول) ، آن را پس از اینکه خرید را نهایی کرد بگذارید و در آخرین مرحله حساب خود را تنظیم کنید. یا اگر اطلاعاتی وجود دارد که به آن نیاز داریم ، اما خیلی ضروری نیست ، درخواست آنها را به مراحل آخر یک فرآیند موکول می کنیم.
تا به حال به این فکر کرده اید که چرا افرادی که در مورد آخرین ویژگی های خمیردندان صحبت می کنند همیشه لباس سفید می پوشند؟ دلیل آن ساده است. وقتی صاحب حساب ما آنچه را که فکر می کنیم معتبر است به دست آورد ، احتمال اینکه او را باور کنیم بیشتر است. این اعتبار حتی ممکن است غیرواقعی باشد ، به عنوان مثال ، یک ستاره سینما در کالاهایی که تبلیغ می کند در واقع هیچ تخصصی ندارد و با این حال سخنان وی تأثیر بیشتری دارد. بنابراین بد نیست که نظر یک متخصص یا شخص شناخته شده را در مورد محصول خود ارائه دهید. به این فکر کنید که چه کسی می تواند به شما نظر معتبری بدهد و اینکه چگونه می توانید از اعتبار او به درستی استفاده کنید.
فرض کنید شما قصد دارید بیمه نامه خود و خانواده خود را انتخاب کنید. فکر می کنید دنبال کدام یک از سه مورد زیر هستید؟
آ. ارزان ترین بیمه ای که می توانید انتخاب کنید
ب – بیمه ای که خدمات خوبی داشته و قیمت آن کمی گران است
J. یک بیمه عالی که کلیه حوادث احتمالی را پوشش می دهد اما گرانترین گزینه ممکن است
انتخاب بیشتر ما میانه میدان خواهد بود. چرا؟ زیرا ایمن ترین راه پیش روی ماست. هیچ یک از دو مسیر مطلق نیست و بنابراین خطر کمتری وجود دارد. مردم ذاتاً به سمت میانه کشیده می شوند. بنابراین بد نیست که به این فکر کنید که می خواهید افراد به کدام گزینه جذب شوند و آن را به عنوان واسطه شما برجسته کنید.
اگر فرزند دارید ، پس می دانید وقتی به آنها می گویید چرا فلان کار را انجام می دهند یا انجام نمی دهند ، تأثیر بیشتری روی آنها خواهد داشت. اسفناج بخورید تا قوی و بزرگ شود (ظاهراً همینطور است). پیراهن خود را بخورید تا مجبور نشوید در تیم آفتاب کویر بازی کنید. اما این تکنیک فقط برای کودکان کوچک کارساز نیست. همه ما وقتی می فهمیم چرا مهم است ، تمایل بیشتری به انجام کاری پیدا می کنیم. بعنوان مثال ، وقتی می دانیم چگونه از کمک مالی خود استفاده خواهیم کرد ، احتمالاً کمک مالی به امور خیریه خواهیم کرد. یا شانس انتخاب گزینه زمانی افزایش می یابد که بدانیم چرا مهم است.